بین رویاهای هر شب جستجویت می کنم
گل عشق منی هر لحظه بویت می کنم
برگ برگ خاطراتم را خزان بر باد داد
ای بهار باغ رویا آرزویت می کنم
یک بغل شعر و غزل را از نگاهت چیدم و
این غزلها را فدای آرزویت می کنم
سبز در رویایم امشب گر شوی ای صبح جان
با دل رنجیده ی خود رو به رویت می کنم
دوستت دارم ولی من با تمام قصه ها
خویش را قربان یک تار مویت می کنم
لایقت شاید نباشد لیک یک شب عاقبت
آبرویم را فدای آبرویت می کنم
قسم می خورم ....
دیگر حتی نامت را در اشعارم نخواهی دید ...
روی جلد دفتر شعرم بزرگ نوشته است :
" لعنت خـــــــدا بر پدر و مادر کسی که در این مکان آشغــال بریزد. "
میگذرد روزی این شبهای دلتنگی ، میگذرد روزی این فاصله و دوری، میگذرد روزهای بی قراری و انتظار ، میرسد همان روزی که به خاطرش گذراندیم فصلها را بی بهار ، و از ترس اینکه بهم نرسیم شب تا صبح را اشک میریختیم
"حتما بخونین اگه نخونین پشیمون میشیدها"
هر رابطه ای ؛
پی اش را دیگر نگیر
هیچ شوک مصنوعی !
آدمها و رابطه های مرده را زنده نمی کند . . .
قله ی قـــاف که سهـــل است،
را هم بخـاطرت فـــــتح می کنم ...
اما تو
با تمـــام مــــردانه گی ات،
مـــرد باش !
اگر سـراغ نگاهت را گرفتنــــد
بگــو که واگــذار شده ...
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز.
می خواهم امشب از ماه قول بگیرم که هر وقت دلم برایت تنگ شد در دایره حضورش تو را به من نشان دهد می خواهم امشب با رازقی ها عهد ببندم هر وقت دلم هوای تو را کرد عطر حضور مهربان تو را با من هم قسمت کنند می خواهم امشب با دریای خاطره ها قرار بگذارم که هروقت امواج پر تلاطم یادها خواستند قایق احساس مرا بشکنند دست امید و آرزوی تو مرا نجات دهد می خواهم امشب با تمام قلب هایی که احساس مرا می فهمند و می شنوند پیمان ببندم که هر وقت صدای قلب بی قرار م را هم شنیدند عشقم را سوار بر ضربانهای بی تابی به تو برسانند...
چرا؟
چرا وقتی میخواستی تنهام بزاری اومدی به زندگیم
چرا داغونم کردی گذاشتی رفتی؟
چرا؟
چرا احساس و عشقمو لح میکنی و میزاری میری؟
مگه چه گناهی کرده بودم؟
دیگه خسته شدم
خسته شدم از گریه
خسته شدم از انتظار
از امید واهی از عشق از زندگی از نفسای بیهوده کشیدن بی تو
کاش مردن دست خود آدما بود
کاش میمردم ازاین زندگی لعنتی راحت میشدم
دیگه نمیتونم
نمیتونم ادامه بدم و فقط به یچیز فکرمیکنم
به مردن به اینکه نباشمو راحت شم
یکی ازدوستای گلم گفت:خودکشی واسه آدمای ضعیفه
خب منم بی تو شکستم و ضعیف شدم!!!
پس بهتره نباشم
حداقل اگه نباشم خونوادم و دوستام اذیت نمیشن
بودنم که جز زجر و عذاب برام چیزی نداره
یکی دیگه ازدوستام گفت:ما تنهانیستیم و خدا رو داریم
ولی خداهم از دست من خسته شده
خداهم دیگه منو دوست نداره
پس بهتره دیگه نباشم........
سلام به همه عاشقايی که میان و به من سرمیزنن
میگن امروز روزعشقه ، روزی که عاشقا به معشوقشون تبریک میگن و باهم جشن میگیرن
من امروز بیشتر احساس تنهایی میکنم
عشقم امروز بهت تبریک میگم
میدونم صدامو نمیشنوی ولی ...
ولی شاید صدای دلمو بشنوی
نمیدونم چی بگم!؟
فقط میگم هنوزم عاشقانه دوست دارم و فراموشت نکردم
ولی شاید صدای دلمو بشنوی
نمیدونم چی بگم!؟
فقط میگم هنوزم عاشقانه دوست دارم و فراموشت نکردم
روحیات عاطفی متولدین هر ماه
متولدین فروردین ماه : خیلی جالبه حتما بخونید و لطفا بگید تا چه حد صحت داره؟
بقیه در ادامه مطالب |
✘ℭoη†iηuê✘
هرچه باشی خوب یا بد دوستت دارم
غزل آغاز شد شاید بدانی دوستت دارم
که حتی لااقل اینجا بخوانی دوستت دارم
ز دل بر خاستم تا در غزل باران احساسم
نپنداری که من تنها زبانی دوستت دارم
از اوج چشمهایت جرائت پرواز می گیرم
زمینی هستم اما آسمانی دوستت دارم
تو را جان می فشانم اگر هزاران بار جان گیرم
هزاران بار با هر جان فشانی دوستت دارم
قسم بر لحظه اعدام بر رگبار مژگانت
به آن زخمی که بر دل می فشانی دوستت دارم
زدی آتش به جانم با کلامی آتشین اما
بدان من با همه آتش بجانی دوستت دارم
درون آیینه با یک نگاه ساده می فهمی
که تنها آنقدر که دلستانی دوستت دارم
به عاشق ماندن و تنهایی و پژموردگی سوگند
که تو حتی اگر با نمانی دوستت دارم
غزل پایان گرفت و من در اینجاخوب می دانم
بدانی یا ندانی جاودانی دوستت دارم
با تو آغاز نکردم که روزی به پایان برسانم.
عاشقت نشدم که روزی از عشق خسته شوم.
با تو عهد نبستم که روزی عهدم را بشکنم.
همسفرت نشدم که روزی رفیق نیمه راهت شوم.
همسنفت نشدم که روزی عطر نفسهایم را از تو دریغ کنم.
و با یاد تو زندگی نمیکنم که روزی فراموشت کنم.
با تو آغاز کردم که دیگر به پایان نیندیشم.
عاشقت شدم که عاشقانه به عشق تو زندگی کنم.
با تو عهد بستم که با تو تا آخرین نفس بمانم.
همسفرت شدم که تا پایان راه زندگی با هم باشیم.
همسنفست شدم که با عطر نفسهایت زنده بمانم.
و با یادت زندگی میکنم که همانا با یادت زندگی برایم زیباست.
همچنان لحظات زیبای با تو بودن میگذرد ،
از آغاز تا به امروز عاشقانه با تو مانده ام ای همسفر من در جاده های نفسگیر زندگی.
اگر در کنار من نباشی با یادت زندگی میکنم ،
آن لحظه نیز که در کنارمی با گرمی دستهایت و نگاه به آن چشمان زیباست زنده ام.
ای همنفس من بدون تو این زندگی بی نفس است ،
عاشق شدن برایم هوس است و مطمئن باش این دنیا برایم قفس است.
با تو آغاز کرده ام که عاشقانه در دشت عشق طلوع کنم ، طلوعی که با تو غروبی را نخواهد داشت.
و همچنان لحظات زیبای با تو بودن میگذرد ، لحظه هایی سرشار از عشق و محبت.
با تو بودن را میخواهم نه برای فرداهای بی تو بودن.
با تو بودن را میخواهم برای فرداهای در کنار تو بودن.
با تو بودن را میخواهم برای فرداهای عاشقانه تر از امروز.
پس ای عزیز راه دورم با من باش ، در کنارم باش و تا ابد همسفرم باش.
یک عمر تشنه بودی حالا بیا واز چشمه عشق جرعه ای آب بنوش.
یک عمردر جاده زندگی تنها بودی حالا بیا و با عشق همسفر شو.
یک عمر غصه در دلت جوانه زده بود حالا بیا و دانه مهر و محبت عشق را در دلت بکار تا گل محبت و عشق در دلت بروید.
یک عمر ناامید بودی از زندگی ، و اینک بیا و راه امید به زندگی را با همسفرت بپیما.یک عمر درد و رنج کشیدی و اینک بیا با عشقت شاد باش و بهترین لحظه هارا سپری کن تا درد و رنجهای گذشته ات از یادت فراموش شود.
یک عمر گریه و زاری کردی حالا بیا و شادی کن.
یک عمر لحظه های بی عاطفه و بی خاطره را پشت سر گذاشتی حالا بیا و بهترین و پر خاطره ترین لحظه های زندگی ات را ادامه بده.
یک عمر غصه ودرد و تنهایی ، یک عمر عاشقی و محبت و خوشحالی.
با آمدن عشق زندگی برایت پر از خاطره خواهد شد پر از عاطفه خواهد شد.
با آمدن عشق، طلوع زندگی ات دیگر تیره و تار نیست رنگ دیگری است رنگ زندگی است.پس بیا و از این لحظه های عاشقی بهره ببر.
بیا عاشق باش تا دیگر گذشته تلخت را فراموش کنی .
بیا تا دنیا به شمارش معکوس خود نرسیده با عشق باش و این چند صباحی که از عمرت باقی مانده با عشق باش ، باعشق صفا کن.
به عشقت پایبند باش و تا پایان راه با عشقت باش.
عشقت را از ته قلب دوست داشته باش و درهای قلبت را برروی هر عشقی باز نکن!بیا با عشق باش و لحظه ای هم از آن دور نشو.
مردان هم قلب دارن
فقط صدایش، یواش تر از صدای قلب یک زن است!
مرد ها هم در خلوتشان برای عشقشان گریه میکنند!
... شاید ندیده باشی؛ اما همیشه اشک هایشان را در آلبوم دلتنگیشان قاب میکنند!
هر وقت زن بودنت را میبینم؛ سینه ام را به جلو میدهم،صدایم را کلفت تر میکنم
... ... تا مبادا...لرزش دست هایم را ببینی !
مرد که باشی ... دوست داری ... از نگاه یک زن مرد باشی ..!
نه بخاطر زورِ بازوها
شنیدم آوای مهربان عشق را. شنیدم ندای آمدن عشق را . شنیدم آواز دلنشین عشق را.آوای عشق مرا به آرامش پر از دردو دل عشق برده بود.
آرامشی که قبل از هر دردو دلی به دلم می آید.
آوای پر از محبت ، پر از دردو دل و صحبت.
آوایی که با ندای آمدنش مرا به خواب رویایی عشق می برد.
خوابی که کاش تبدیل به حقیقت و بیدرای می شد.
می شنوم آوای مهربان عشق را و آرام میگیرم با گوش دادن به آن و به خواب رویایی می روم .
آوایی که به من میگوید عشق تا پایان راه با تو است.
آوایی که به من میگوید می نوازم آواز عشق را برایت تا پایان راه زندگی!
آوای عشق مثل صدای ساحل آرام دریا است که با هم خوردن مرواریدها و صدف ها به گوش می رسد همراه با صدای موج آرام کنار دریا که مرا به آرامش می برد.
آوای عشق همان صدای نسیمی است که به من سلام میگوید با آرامش!
آوای عشق همان صدای باران است که با قطراتش به زمین می ریزد .
آوای عشق خیلی دلنشین است ، آوازی آرام و بی رقیب است.
به نام آفریننده عشق در قلب هایمان...
من به یادت هستم،چه به هنگام دعـــــــــــــــا...
چه به هنگام نشستن به لب پنجره ی خاطره هــــــــــــــــا...
دوستـــــ دارمـــــ عشقمـــــ...
كـــنــــار تو در بــــاران قدم مي زنم
"چــتــر" براي چه؟
ــــــــــخيال كه خيس نمي شودـــــــــــــــ
خدایا!!!
یک مرگ بدهکارم و هزار ارزو
طلبکار...
خسته ام....
یا طلبم را بده یا طلبت رابگیر!
خدایا!!!
یک مرگ بدهکارم و هزار ارزو
طلبکار...
خسته ام....
یا طلبم را بده یا طلبت رابگیر!
زندگیم من رو ببخش من به تو شک ندارم دنیاش خرابه از دنیا میترسم
بی خیال فقط خودم و خودت.......
این روزها من
خدای سکوت شده ام
خفقان گرفته ام تاآرامش اهالی دنیا
خط خطی نشود...
اینجا زمین است...
اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است
اینجا گم که میشوی
بجای اینکه دنبالت بگردنن
فراموشت میکندد....
دیدنت دشوار است
من که به معجزه ی عشق ایمان دارم
می کشم
آخرین دانه ی کبریتم را در باد
هر چه بــــــادا بــــــــــاد!
حضور هیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست
خداوند در هر حضوری رازی نهان کرده برای کمال ما
خوشا آن روز که در یابیم راز این حضور را . .
عاشــق آن لحــــــظه ام،
که کنارت هستــــــــم
و کودک درونـــــــم از اشتیاق با تـــو بودن
می خــــواهد زمین و زمان را بهـــم بریزد
چرا وقتی می خوایم بریم توی رویا چشمامونو مبیندیم؟...
وقتی می خوایم گریه کنیم...
وقتی می خوایم فکر کنیم...
وقتی می خوایم تصور کنیم...
وقتی می خوایم کسی رو ببوسیم...
به این دلیل که قشنگ ترین چیز های توی دنیا قابل دیدن نیستن؟!
عشق مانند آتش است .اما هیچوقت نمی توانی تشخیص دهی
که این آتش قلبت را گرما می بخشد یا خانه ات را در آتش میسوزاند
برای دوست داشتنت
محتاج دیدنت نیستم...
اگر چه نگاهت آرامم می کند
...
محتاج سخن گفتن با تو نیستم...
اگر چه صدایت دلم را می لرزاند
محتاج شانه به شانه ات بودن نیستم...
اگر چه برای تکیه کردن ،
شانه ات محکم ترین و قابل اطمینان ترین است!
دوست دارم ،
نگاهت کنم ... صدایت را بشنوم...به تو تکیه کنم
دوست دارم بدانی ،
حتی اگر کنارم نباشی ...
باز هم ،
نگاهت می کنم ...
صدایت را می شنوم ...
به تو تکیه می کنم
همیشه با منی ،
و همیشه با تو هستم،
هر جا که باشی...
زندگی یعنی همین امروز همین حالا
یعنی در آغوشت تا همیشه تا فردا
زندگی یعنی نگاه تو
کوک کردن قلبم با صدای تو
دل دادن به آهنگ دل پاکت
سرور و عشق در فضایی ساکت
زندگی یعنی همین دم
که از دلتنگم
می دانی
از این حسم عشق را می خوانی
زندگی یعنی داشتن قلب پرستو
در این وادی پست و ناهنجار تو در تو
هیچ وقت
اشــــک اونــــی که دوســـــش داری رو درنــــــیار...
چـــــون ممــــکنه هـــــــمراه اشــــــکاش
از چشـــــــمش بیوفــــــتی...!!!
ϰ-†нêmê§ |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد